پژوهشی تازه نشان میدهد که سطح بالای آهن در مغز افراد مبتلا به سندرم داون ممکن است عامل تشدید آسیب سلولی و تسریع بروز علائم بیماری آلزایمر در آنها باشد. یافتههای دانشمندان دانشگاه کالیفرنیای جنوبی حکایت از ارتباط مستقیم بین تجمع آهن، عملکرد پروتئینهای چسبنده آمیلوئیدی و نوع خاصی از مرگ سلولی به نام فروپتوز دارد.
این بررسی که با تمرکز بر بافتهای مغزی اهدایی صورت گرفته، نشان داد که مغز افراد مبتلا به سندرم داون همراه با آلزایمر، دو برابر بیشتر از بیماران آلزایمری دیگر آهن انباشته دارد. متخصصان بر این باورند که احتمالاً نشتهای ریز در رگهای خونی مغز عامل این افزایش هستند که منجر به تخریب گسترده سلولی میشود.
پروتئین پیشساز آمیلوئید (APP)، که بر روی کروموزوم ۲۱ قرار دارد، در افراد دارای سندرم داون بیش از دیگران تولید میشود و با تشکیل پلاکهای آمیلوئیدی در مغز ارتباط مستقیم دارد. این پلاکها از نشانههای اصلی ابتلا به آلزایمر هستند. حدود نیمی از مبتلایان به سندرم داون تا سن ۶۰ سالگی علائم آلزایمر را تجربه میکنند؛ زمانی حدود ۲۰ سال زودتر از سایر افراد.
نتایج نشان داد آسیبها در غشاهای سلولی، بهویژه در نواحی لیپیدی مغز افزایش یافته و سطح آنزیمهای محافظ آنتیاکسیدانی نیز کاهش چشمگیری دارد. این روند باعث شکنندگی سلولها در برابر استرس اکسیداتیو شده و توان مقابله مغز با این آسیبها را کاهش میدهد. افزایش فعالیت آنزیم β-secretase نیز در این بیماران مشاهده شده که نقش کلیدی در تولید آمیلوئید بتا دارد.
مکس توروالد، پژوهشگر ارشد این مطالعه، عنوان کرده است که وجود آهن اضافی موجب تخریب لیپیدهای غشای سلولی و فعالسازی فرایند فروپتوز میشود که نوعی مرگ سلولی القاشده از طریق اکسیداسیون آهن است. این موضوع، به شکلگیری شدیدتر علائم آلزایمر در مبتلایان سندرم داون دامن میزند.
در مقایسهای دقیقتر، مشاهده شد افرادی که سندرم داون موزاییکی دارند و کروموزوم اضافی فقط در برخی سلولهای آنان وجود دارد، سطح آهن و پروتئین آمیلوئید پایینتری داشته و علائم آلزایمر در آنها خفیفتر بوده است. این موضوع احتمال تأثیر ترکیبی ژنتیک و شیمی مغز بر پیشرفت بیماری را تقویت میکند.
این یافتهها میتوانند مسیرهای درمانی نوینی را برای مهار آلزایمر بهویژه در افراد با زمینه ژنتیکی سندرم داون هموار کنند. داروهای کیلیتکننده آهن و تقویتکننده سیستم آنتیاکسیدانی، از جمله راهکارهایی هستند که در مطالعات اولیه روی موشها نتایج امیدوارکنندهای داشتهاند.

پژوهشگران تاکید دارند که شناخت بهتر از نقش آهن در مغز، در کنار بررسیهای ژنتیکی و مولکولی، میتواند به طراحی درمانهایی هدفمند برای بیماریهای تخریبی مغز منجر شود. تمرکز صرف بر پلاکهای آمیلوئیدی کافی نیست؛ بلکه باید به مکانیسمهای آسیبرسان در اطراف این ساختارها نیز توجه کرد.